علی اکبر جانعلی اکبر جان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

علی اکبر یادگار امام حسین (ع)

جام جهانی

سلام  کوچول موچول خاله دیروز عصر با باباجونی و مامان جون و عموابوالفضلی بازی تیم ملی فوتبال رو مقابل کرده جنوبی دیدی و حسابی هم تیم رو تشویق کردی. خدا رو شکر که بچه های تیم ملی غیرتمند بازی کردند و روی مربی کره جنوبی رو کم کردند و یک بر صفر برنده بازی شدیم و به عنوان تیم اول گروه راهی جام جهانی 2014 برزیل شدیم. دیشب توی خیابون ها جشن بود و همه خیلی خوشحال بودند. و پرچم به دست در این جشن ملی شرکت می کردند. این هم شادی شما با پرچم سه رنگ ایران که امیدواریم توی همه ی عرصه ها همیشه موفق باشه و از خدا می خوام در آینده نزدیک شما بعنوان یک قهرمان ملی پرچم ما رو به اهتزار در بیاری توی هر زمینه ای علمی، ورزشی و ... خال...
29 خرداد 1392

تعمیرات

دلبند کوچولوی خاله سلام تعطیلات خرداد ماه با ما نیومدید آهو و با همت مامان محبوبه و بابا حسین و زحمات عموحسین شوهر عمه معصومه مشغول تعمیرات اساسی برای خونتون شدید. بعد از خرید تخت و کمد سیسمونی شما اتاقتون خیلی کوچیک شده بود و به خاطر همین بهار خواب جلوی خونه رو به اتاق ها اضافه کردید و جاتون بازتر شد. این چند روزه خونه مامان جون سیما می خوابید و مامان جون هم از تنهایی در اومده. بعد از اتمام گچکاری و زدن سقف کاذب انشاالله جمعه وسایل هاتون رو می چینیم. علیرضا و مریم جونی هم دارند با شما همسایه می شوند و انشاالله بزرگتر که بشی همبازی های خوبی برات میشن. ...
21 خرداد 1392

عکس های علی اکبر 72 روزه

سلام پسر قشنگ خاله این پست هم اختصاص داره به عکس های قشنگت تا 72 روزگیت. انشاالله 720 ساله بشی. گاهی اوقات توی خواب می خندی و دل هممون رو می بری   لباس نو مبارک پسر عسلم مراسم گل غلطون - برای دوری از آلرژی های فصل بهار (با گل های محمدی کاشان که بنده آوردم ) ای بابا از این همه گرونی شاخ در آوردم مرد همیشه باید با بغل پر بیاد خونه- خستگی بعد از یه روز کاری هم کاملاً مشخصه اگه این خاله معصومه بذاره یه چرت عصرگاهی بزنیم  مامان محبوبه اینقدر اسکندر رو دوست داره که من رو هم مثل اسکندر ساندویچ کرده خواب نازدونه پس از استحمام  بچه داری دایی حمیدرضا ...
11 خرداد 1392

علی اکبر و اسباب بازی ها

سلام خاله جونی این پست رو اختصاص دادم به عکس هایی که با اسباب بازی هات انداختی و دیگه داری بزرگی میشی و کم کم داری باهاشون ارتباط برقرار می کنی. البته دو تا عکس آخری توی اتاق زهرا جونی و با عروسک های زهرا خانوم هست. ...
11 خرداد 1392

کلاه

سلام کوچمولوی خاله شما اصلاً از کلاههای نوزادی خوشت نمی اومد و همیشه بعد از اینکه مامان برات کلاه می گذاشت گریه می کردی و  همه می گفتند سرت سرما میخوره در همین راستا مامان محبوبه برات یه کلاه نقابدار آبی خریده که دوستش داری و موقع بیرون رفتن سرت میذاری.   این هم عکس های دیگه با کلاه مبینا که توی مزرعه نو گذاشتی سرت و از این کلاهه هم خوشت می اومد ولی خب یه کم بزرگ بود.   ...
11 خرداد 1392

روز پدر

علی اکبر عزیزم سلام ولادت باسعادت مولای عاشقان، امیر مؤمنان، علی علیه السلام، مبارک. امیدوارم سراسر زندگیت علوی باشه.  زد عشق تو خیمه در دل ما حل شد زتو جمله مشکل ما با مهر علی و آل بسرشت از روز ازل خدا دل ما و اما از زبان علی اکبر برای بابای عزیزش بابا حسین عزیزم روزت مبارک. ممنون که همه تلاشت رو برای من و مامان می کنی و مایه دلگرمی و صفا و عشق توی خونمون هستی. بابای من بهترین بابای دنیاست هی بابای من روی سر همه باباهاست هی علی اکبر جونم امروز واکسن دو ماهگیش رو زده و به گزارش مامان محبوبه تا الان مثل همیشه خیلی پسمل آقایی بوده و مامان براش کمپرس یخ گذاشته و خدا رو شکر یک...
1 خرداد 1392

مهمونداری

سلام بر علی اکبر قشنگم حلول ماه رجب بر شما مبارک. انشاالله ماه پر خیر و برکتی برای شما باشه و در روز محشر جزء مخاطبان این الرجبیون باشی. الهی آمین روز شنبه مصادف با اولین شب ماه رجب و ولادت امام باقر (ع) و ایضاً قهرمانی تیم استقلال که تیم محبوب باباجونی هست باباجونی هممون رو برد رستوران زیتون و این اولین رستوران رفتن شما بود و بعد هم توی پاساژ یه دور مختصری زدیم و اومدیم خونه . شما بعد از چهل روزگی از خونه مامان بزرگ رفتید خونه خودتون و شب ها حونه خودتون می خوابید.       عکس اولین رستوران رفتن دیشب هم ما با خاله ملک جونی و بچه هاش و عمه معصومه اینا خونه شما شام دعوت داشتیم. قبل از اینکه...
23 ارديبهشت 1392

اولین زیارت، اولین سفر

سلام بر پسملی قشنگ خاله روز چهارشنبه بابا حسین مرخصی گرفته بود و صبح زود با مامان جون و باباجونی راهی اولین سفرت شدی. اولین مقصد سفر هم شهر مقدس قم و زیارت حضرت معصومه (س) کریمه اهل بیت بود. انشاالله همیشه بخوشی و سلامتی بری زیارت و زیارت خونه خدا و پیامبر (ص) و ائمه اطهار نصیب و روزی شما بشه.   بعد از زیارت هم رفتید زیارت اهل قبور و تا ساعت 11 قم بودید .   بعد راهی آهو روستای دوست داشتنیمون شدید و ناهار خونه عمومحسن جونی بودید و دختر های عمو محسن هم عاشقت شده بودند و حسابی تحویلت می گرفتند. روز پنجشنبه هم زهرا اینا هم اومدند آهو و یه سر هم رفتید خونه اونا و ناهار هم زنعم آش با سبزی صحرایی درست کرده ...
21 ارديبهشت 1392
1